English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8753 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
toe U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
toes U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
recite U با صدایی موزون خواندن
reciting U با صدایی موزون خواندن
recites U با صدایی موزون خواندن
recited U با صدایی موزون خواندن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
tackling U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
freezes U ثابت نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
hide U مخفی نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
impark U در محوطه نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
wedge U باگوه نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
spare U برای یدکی نگاه داشتن
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
smothers U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothering U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smother U در دل نگاه داشتن خفه شدن
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared U برای یدکی نگاه داشتن
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
commemorating U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated U نگاه داشتن جشن گرفتن
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
hold over U برای اینده نگاه داشتن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
Keep somebody at bay <idiom> U [کسی را دور نگاه داشتن]
commemorate U نگاه داشتن جشن گرفتن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorates U نگاه داشتن جشن گرفتن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
enchain U در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
fish globe U شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
to keep on U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
memorialize U برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
thump U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumps U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
jut U پیشرفتگی داشتن جلو رفتن
jutted U پیشرفتگی داشتن جلو رفتن
juts U پیشرفتگی داشتن جلو رفتن
blind U درز یاراه
blinds U درز یاراه
blinded U درز یاراه
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
lilt U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
multiplicantive U ضربی
ragtime U موسیقی ضربی
instruments of percussion U ادوات ضربی
straight barrel vault U طاق ضربی
annular barrel vault U طاق ضربی
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
sloping barrel vault U طاق ضربی مایل
habanera U رقص دو ضربی کوبا
percussionists U نوازنده اسبابهای ضربی
percussion instrument U الات موسیقی ضربی
inclined barrel arch U طاق ضربی مایل
pulsatile instruments U ادوات ضربی یا زدنی
percussionist U نوازنده اسبابهای ضربی
to beat time U ضلاب یافاصله ضربی گرفتن
mazurka U رقص نشاط انگیز سه ضربی لهستانی
percussion U اسبابهای ضربی مثل طبل ودنبک
earless U بی دسته فاقدگوش موسیقی یاگوش ضربی
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
lintels U نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
lintel U نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
shapeable U موزون
symphonious U موزون
concordant U موزون
immusical U نا موزون
rhythmical U موزون
lilting U موزون
swinging U موزون
metrical U موزون
concerted U موزون
weaving shed U [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
rhytmic movement U حرکت موزون
shapable U مناسب موزون
harmonic U هم اهنگ موزون
rhythms U اهنگ موزون
tuneable U کوک موزون
weighted average U میانگین موزون
weight index U شاخص موزون
metrically U بطور موزون
lilts U اهنگ موزون
lilt U اهنگ موزون
fabliau U افسانه موزون
tunable U کوک موزون
tunably U کوک موزون
rhythm U اهنگ موزون
weighted indexes U شاخصهای موزون
leveled U موزون هدف گیری
eurythmics U حرکات بدنی موزون
eurhythmics U حرکات بدنی موزون
well proportioned U با تناسب متناسب موزون
level U موزون هدف گیری
rhythmize U باهنگ موزون دراوردن
Recent search history Forum search
1لطفا بیاین دنبالمون
1اصطلاح برای با خط یازده چی هست؟
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1Soar
1nonconversation
1i go out with you
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1I will take a loot tonight.
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com